دکتر وحید نوبهار، عضو رسمی انجمن بین المللی بیمه گران مهندسی دکتر محسن امیری، عضو هیات علمی دانشگاه گفتمان غالب بر توسعه خدمات مالی بهویژه در کشورهای در حال توسعه، بر ارتقای سطح دانش مالی مشتریان (Financial Literacy) بهعنوان یکی از ارکان کلیدی توانمندسازی اقتصادی متمرکز شده است. این شاخص که ناظر بر ظرفیت فرد برای درک مفاهیم مالی، تحلیل ریسکهای […]
دکتر وحید نوبهار، عضو رسمی انجمن بین المللی بیمه گران مهندسی
دکتر محسن امیری، عضو هیات علمی دانشگاه
گفتمان غالب بر توسعه خدمات مالی بهویژه در کشورهای در حال توسعه، بر ارتقای سطح دانش مالی مشتریان (Financial Literacy) بهعنوان یکی از ارکان کلیدی توانمندسازی اقتصادی متمرکز شده است. این شاخص که ناظر بر ظرفیت فرد برای درک مفاهیم مالی، تحلیل ریسکهای مرتب، و اتخاذ تصمیمهای بهینه در زمینه مدیریت داراییها و تعهدات مالی است، بهطور مستقیم بر پذیرش و استفاده آگاهانه از محصولات مالی نوین تأثیرگذار است. در بستر بانک-بیمه یا بانکداری بیمه ای (Bancassurance)که بهعنوان یک مدل ترکیبی در ارائه خدمات مالی شناخته میشود و طی آن شرکتهای بیمه گر از مجاری توزیع بانکی برای فروش محصولات خود بهره میبرند –دانش مالی نهتنها یک متغیر زمینهای بلکه یک عامل تسهیلگرکلیدی در پذیرش موفقیتآمیز این خدمات محسوب میگردد.ماهیت چندلایه و نسبتاً پیچیده محصولات بیمهای ارائهشده از طریق نظام بانکی که اغلب ترکیبی از اجزای پوششی، سرمایهگذاری و تعهدات بلندمدت را در خود جای دادهاند، سبب شده است که درک صحیح این محصولات برای مشتریان بدون برخورداری از دانش مقدماتی مالی دشوار باشد. این دشواری با در نظر گرفتن تفاوتهای ماهوی در انگیزهها و ساختارهای نهادی بانکها و شرکتهای بیمه گر همانند تفاوت در افق زمانی سودآوری، شاخصهای ارزیابی عملکرد و میزان پذیرش ریسک تشدید میشود. بانکها اغلب در پی تحقق بازدهی کوتاهمدت از محل کارمزد فروش و افزایش عمق رابطه با مشتری هستند، در حالیکه شرکتهای بیمه گر بهدنبال تجمیع ریسک و پایداری بلندمدت پرتفوی بیمهای میباشند.
در چنین زمینهای آموزش مالی هدفمند – بهویژه آموزش مبتنیبر نیازهای واقعی مشتریان میتواند بهعنوان یک عامل کاهنده اصطکاکهای رفتاری و شناختی عمل کرده و موجب افزایش درک، اعتماد و مشارکت فعالانهتر مشتریان در خرید و استفاده از محصولات بانک-بیمه شود. این آموزشها در صورتی اثربخش خواهند بود که علاوهبر تبیین مفاهیم بنیادین بیمهای نظیر ریسکپذیری، زمانبندی جریانهای نقدی، و ساختار حق بیمه، به تشریح سازوکار عملکرد مشترک بانک و شرکت بیمه در قالب این نوع قراردادها نیز بپردازند.
از منظر روانشناسی رفتاری مالی (Behavioral Financial Psychology) آموزش مؤثر میتواند سوگیریهای شناختی نظیر تأخیر در تصمیمگیری، خوشبینی افراطی، یا فقدان افق بلندمدت در مشتریان را اصلاح کرده و زمینهساز تصمیمگیریهای مالی سنجیدهتر شود. افزون بر این، آموزش مالی مستمر با ایجاد حس کنترل و تسلط بر فرایند انتخاب محصول، میزان اعتماد به بانک و شرکت بیمه را افزایش داده و در بلندمدت منجر به کاهش نرخ فسخ قراردادها و افزایش نرخ ماندگاری مشتری خواهد شد. بنابراین آموزش مالی نه تنهایک ابزار جانبی، بلکه یک مؤلفه حیاتی در راهبرد موفقیتآمیزسازی مدل بانک-بیمه بهشمار میآید که بدون آن، پیادهسازی این مدل ممکن است با ریسکهای بالای سردرگمی، سوءتفاهم و نارضایتی مشتری همراه گردد.
تقویت دانش مالی مشتریان و کاهش سطح ابهام شناختی را میتوان بهعنوان یکی از کارکردهای بنیادین و زیرساختی در فرآیند ارتقای پذیرش خدمات بیمهای ارائهشده از طریق نظام بانکی تلقی نمود. در واقع درک نابسنده و محدود مشتریان از مفاهیم بنیادی بیمهای – نظیر ماهیت مشارکتی قرارداد بیمه،اصول پرداخت خسارت، سازوکار تعهدات متقابل و تفاوت میان انواع پوششهای بیمهای از جمله بیمه عمر، بیمه حوادث یا بیمه تکمیل درمان یکی از موانع اصلی پذیرش این خدمات در سطح عمومی جامعه محسوب میشود.
ابهام شناختی در حوزه بیمهای زمانی رخ میدهد که فرد بهدلیل عدم آشنایی کافی با چارچوبهای عملکردی و ساختار حقوقی قرارداد بیمه، نتواند ماهیت ریسکپوشی، منافع آتی، یا الزامات جاری قرارداد را بهدرستی درک نماید. این پدیده بهویژه در کشورهایی که بیمه عمر و سلامت هنوز جایگاه تثبیتشدهای در سبد مالی خانوارها ندارد، رایجتر است. چنین شرایطی زمینهساز توسعه سوگیریهای منفی ذهنی (Negative Cognitive Biases) نظیر «هراس از کلاهبرداری»، «بیاعتمادی نهادی» یا «عدم اطمینان از منافع آتی» میشود که بطور مستقیم بر رفتار خرید و تصمیمگیری مشتریان اثر منفی میگذارد.
برای مقابله با این پدیده، طراحی و پیادهسازی برنامههای آموزش مالی با تأکید بر سادهسازی مفاهیم فنی بیمه و ترجمه آنها به زبان عمومی از اهمیت فراوانی برخوردار است. این آموزشها باید نهفقط اطلاعاتی صرف، بلکه مبتنی بر رویکرد یادگیری اثربخش، تعاملی و چندرسانهای باشند. استفاده از ویدئوهای آموزشی کوتاه و هدفمند، تولید پادکستهای صوتی تعاملی که به سؤالات متداول پاسخ میدهند، طراحی بروشورهای برخط با نمودارها و مثالهای واقعی و همچنین برگزاری جلسات مشاوره حضوری یا مجازی با کارشناسان بانکی-بیمهای از جمله ابزارهایی هستند که میتوانند بهتدریج موانع ذهنی مشتریان را کاهش دهند.
افزون بر این میتوان از محتوای تطبیقی بهره گرفت که متناسب با سطح دانش مالی هر گروه از مشتریان طراحی و ارائه میشود. برای نمونه مشتریانی که پیشزمینه دانش مالی ندارند، ممکن است نیازمند توضیح اصول اولیه بیمه و نحوه شکلگیری تعهدات در زمان عقد قرارداد باشند، در حالی که مشتریان باآگاهی بیشتر نیازمند اطلاعاتی درباره تحلیل بازده سرمایهگذاری در بیمههای عمر با ماهیت پساندازی (Savings-Based Life Insurance) یا جزئیات مرتبط با شاخصهای بازده مورد انتظار در بیمههای سرمایهگذاریمحور(Investment-Linked Insurance Products) هستند.
بر این اساس آموزش مالی نهتنها بهعنوان ابزاری برای آشنایی عمومی با مفاهیم بیمهای، بلکه بهمثابه ساز و کاری برای ارتقای کیفیت تصمیمگیری مالی عمل میکند. نتایج پژوهشهای اخیر نشان دادهاند که مشتریانی که دورههای آموزشی مرتبط با مفاهیم بیمهای را گذراندهاند، اعتماد بالاتری به محصولات بانک-بیمه دارند، احتمال خرید مجدد در آنها بیشتر است و میزان نگهداشت قرارداد (Policy Retention Rate) در این گروه بهطور معناداری بالاتر از مشتریان فاقد آموزش است.
از سوی دیگر ارتقای دانش مالی، زمینهساز کاهش شکاف اطلاعاتی میان بانک، شرکت بیمه گر و مشتری شده و امکان طراحی قراردادهایی شفافتر، منصفانهتر و مبتنیبر نیازهای واقعی مشتریان را فراهم میسازد. به بیان دیگر کاهش ابهام شناختی از طریق آموزش، یک مسیر کلیدی برای تحقق شفافیت رفتاری و اعتمادسازی پایدار در زنجیره ارزش بانک-بیمه خواهد بود.
افزایش درک مشتریان از ساختار ریسک و ابزارهای مدیریت آن را میتوان یکی از ارکان کلیدی ارتقای اثربخشی خدمات بیمهای ارائهشده در قالب بانک-بیمه تلقی نمود؛ زیرا بیمه در ذات خود ابزاری برای مدیریت و انتقال ریسک بوده و نه فقط یک ابزار سرمایهگذاری یا پسانداز است. بسیاری از مشتریان بانکی – بهویژه در کشورهای با سطح دانش مالیپایین یا نظامهای بانکی غالب – دچار نوعی برداشت نادرستاز کارکرد بیمه هستند؛ بدین معنا که آن را معادل با «محصولپساندازی با نرخ بازگشت تضمینشده» تلقی میکنند، درحالی که بیمه در اصل، قراردادی با کارکرد حمایتی، مبتنی براصول احتمال و جمعگرایی در مواجهه با ریسکهای محتمل اماغیرقطعی است.
در این چارچوب، آموزش مالی میتواند بهطور مشخص بر مفهوم منطق بیمهای (Insurance Logic) متمرکز شود؛ مفهومی که مبتنی بر تجمیع منابع مالی از یک جمعیت بیمهگذار و توزیع خسارات بر اساس اصول آماری و نظریه احتمال است. درک این منطق به مشتری کمک میکند تا متوجه شود که پرداختهای ماهانه یا سالانه تحت عنوان حق بیمه نه فقطپسانداز شخصی، بلکه سهمی در یک صندوق جمعی برای جبران خسارات احتمالی آینده است. این درک بنیادین موجب کاهش انتظارات غیرواقعبینانه در خصوص بازدهی کوتاهمدت و افزایش رضایت بلندمدت از قرارداد میشود.
همچنین در بسیاری از موارد، آموزش مالی میتواند به تبیین تمایز میان بیمههای ریسکمحور و بیمههای پساندازی یا مختلط بپردازد. مشتریانی که این تمایز را درک نکردهاند، ممکن است از عدم دریافت «منافع نقدی» در پایان قرارداد اظهار نارضایتی کنند، در حالی که ماهیت این بیمهها بر اساس «عدم تحقق ریسک» است و در صورت عدم وقوع خسارت، طبیعی است که پرداختی صورت نگیرد. بنابراین، ارتقای درک ساختار ریسک، به تعدیل انتظارات ذهنی مشتریان و افزایش پذیرش آگاهانه کمک شایانی میکند.
افزون بر مفاهیم بنیادین، آموزشهای تخصصیتر میتوانند به معرفی شاخصهای کلیدی عملکرد در صنعت بیمه همچون نسبت خسارت، شاخص سودآوری و همچنین شاخص پایداری بیمهنامه بپردازند؛ آموزش این شاخصها، به مشتریان امکان میدهد که انتخاب آگاهانهتری داشته و ریسکپذیری محصولات مختلف را بهدرستی ارزیابی کنند. از سوی دیگر، آموزش مفهوم ارزش زمانی پول (Time Value of Money) در قراردادهای بلندمدت بیمهای اهمیت فراوان دارد. بسیاری از مشتریان نمیدانند که ارزش واقعی مبالغ دریافتی در آینده، تابعی از نرخ تورم، نرخ تنزیل و تغییرات ارزش پول ملی است. این امر بهویژه در بیمههای عمر پساندازی یا سرمایهگذاریمحور اهمیت مییابد، زیرا مشتریان انتظار دارند که در زمان بازخرید یا پایان قرارداد، سودی معادل با تورم یا بالاتر از آن دریافت کنند. آموزش علمی و سادهسازیشده درباره مفاهیم مالی میتواند فهم بهتری از دینامیک بازدهی بیمهنامهها ایجاد کرده و از بروز نارضایتیهای بعدی جلوگیری نماید. در نهایت، ارتقای درک از ساختار ریسک و ابزارهای مالی مرتبط با آن نهتنها به بهبود رفتار خرید مشتریان منجر میشود، بلکه زمینه را برای توسعه مشارکت آنها در تصمیمگیریهای بلندمدت مالی فراهم میآورد. با چنین آگاهی بستر لازم برای ایجاد همترازی ذهنی میان مشتری، بانک و بیمه گران را فراهم کرده و موجب افزایش پایداری رابطه تجاری میان سه ضلع این مثلث مالی میگردد. به عبارت دیگر، آموزش مالی عمیق، پلی میان درک عمومی مشتری و واقعیت فنی خدمات خواهدبود.
در نظام بانکداری بیمهای جلب اعتماد مشتری و اصلاح نگرشهای رفتاری او نسبت به خدمات مالی ترکیبی از جمله چالشهای اساسی تلقی میشود. برخلاف فرآیندهای سنتی فروش محصولات بانکی یا بیمهای که هر کدام مخاطبان خاص خود را دارند، در الگوی بیمه های بانکی مخاطب با محصولاتی مواجه میشود که بهواسطه پیچیدگیهای دوگانه فنی و ساختاری ممکن است درک کامل یا پذیرش فوری آنها دشوار باشد. از اینرو آموزش مالی نه فقط ابزاری برای ارتقای دانش نظری مشتریان، بلکه سازوکاری مؤثر در بازسازی اعتماد، کاهش خطاهای شناختی و اصلاح سوگیریهای رفتاری محسوب میشود.
افزایش اعتماد از طریق شفافسازی دادهمحور
در بسیاری از جوامع، تجربههای نامطلوب گذشته چه از طریقخدمات بانکی (همانند نارضایتی از نرخهای سود، تاخیر درارائه خدمات یا تخلفات بانکی) و چه از طریق بیمه (همانند عدمپرداخت خسارت یا ابهام در مفاد قرارداد) موجب شکلگیریگفتمانی منفی پیرامون نهادهای مالی شده است. در اینشرایط هرگونه ادغام خدمات اگرچه ممکن است از منظراقتصادی بهینه باشد، اما از منظر روانی برای مشتریان بالقوهتهدیدآمیز تلقی میگردد. این پدیده بهصورت ریسک ادراکی(Perceived Risk) بروز مییابد که میتواند مانعی جدی برای پذیرش محصولات بانک-بیمه باشد.
آموزش مالی شفاف مبتنی بر دادههای معتبر و تحلیلهای قابل درک میتواند بهعنوان ابزاری برای ترمیم اعتماد عمل کند. برای نمونه ارائه آمارهای مقایسهای درباره نرخ پرداخت خسارت، میانگین بازده بیمهنامهها، یا نرخ شکایات ثبتشده، در قالب گزارشهای سادهسازیشده، نمودارها یا اینفوگرافیکها نقش مهمی در زدودن پیشداوریها ایفا میکند. همچنین بهرهگیری از گزارشهای بیطرف همانند ارزیابیهای رتبهبندی اعتباری یا تحلیلهای ریسک مستقل، به تقویت تصویر ذهنی مثبت از ساختار بانک-بیمه کمک مینماید.
کاهش سوگیریهای رفتاری با استفاده از شبیهسازی
بخش مهمی از عدم پذیرش خدمات بیمهای از طریق شبکه بانکی ناشی از سوگیریهای رفتاری ناخودآگاه مشتریان است. در نظریههای اقتصاد رفتاری سوگیریهایی همانند اثر حال (Present Bias) که در آن افراد به منافع کوتاهمدت بیشتر از منافع بلندمدت وزن میدهند، یا خوشبینی افراطی(Overconfidence Bias) که منجر به دستکمگیری ریسکهای آینده میشود، از جمله دلایل اصلی بیمیلی به خریدبیمهنامههای عمر یا درمان هستند. این رفتارها اغلب منطقی نیستند، اما در تصمیمگیری واقعی بسیار اثرگذارند.
یکی از اثربخشترین روشهای آموزش برای مقابله با این سوگیریها، استفاده از مدلهای شبیهسازی تعاملی(Simulation-Based Training) است. در این مدلها مشتریان در معرض سناریوهای ساختگی اما واقعگرایانهای قرار میگیرند که طی آن پیامدهای تصمیمگیری بدون بیمه یا با انتخاب اشتباه در بیمهنامه نمایش داده میشود. به عنوان نمونهشبیهسازی شرایط بیماری پرهزینه بدون پوشش بیمه درمانی یا فوت ناگهانی بدون بیمه عمر میتواند اثر عمیقی بر درک مشتری از اهمیت مدیریت ریسک داشته باشد. این تجربههای مجازی بهدلیل درگیر ساختن سیستم شناختی و عاطفی کاربر، تأثیر بهمراتب بیشتری نسبت به روشهای سنتی آموزش دارند.
آموزش موقعیتی و شخصیسازی محتوا برای ارتقای مشارکت
افزایش اثربخشی آموزش مالی بهشدت وابسته به میزان انطباق آن با ویژگیهای فردی و موقعیتی مشتری است. در مدلهای سنتی آموزش استفاده از محتوای یکسان برای همه مخاطبان، موجب کاهش کارایی و در بسیاری از موارد حتی خستگی ذهنی کاربران میگردد. اما در رویکردهای نوین، مفهومی تحت عنوان آموزش شخصیسازیشده مطرح میشود که بر اساس دادهکاوی رفتاری، تحلیل ویژگیهای جمعیتشناختی و الگوهای مصرف خدمات مالی برای هر مشتری، ساختار آموزشی خاصی طراحی میگردد.
جوانان که بیشتر با فناوریهای دیجیتال برخط آشنا هستند، آموزشهایی در قالب بازیسازی (Gamification)، چالشهای تعاملی، یا برنامه های هوشمند بانکی بر بستر تلفن همراه برای آنها جذابتر خواهد بود. در سوی دیگر برای گروههای سنی بالاتر یا افراد با دانش کمتر استفاده از مشاورههای حضوری، بروشورهای تصویری و سناریوهای سادهسازیشده کارایی بیشتری دارد. شخصیسازی نه تنها در محتوا بلکه در نحوه زمانبندی و ارائه آموزش نیز اهمیت دارد. برای نمونه ارائه ماژولهای آموزشی همزمان با فرآیند افتتاح حساب یا اعطای تسهیلات اثربخشی بالاتری نسبت به ارسال پیامهای تبلیغاتی در زمانهای تصادفی خواهد داشت.
علاوه بر آن، مفهوم «آموزش موقعیتی» (Contextualized Learning) نیز نقش مؤثری ایفا میکند. این نوع آموزش، در بستر طبیعی تصمیمگیری مالی ارائه میشود، همانند زمانی که مشتری در حال انتخاب نوع حساب یا محصول بانکی است. در چنین لحظاتی، ذهن مشتری بهصورت فعال بهدنبال دریافت اطلاعات است و در نتیجه، احتمال درونیسازی مفاهیم ارائهشده بسیار بیشتر خواهد بود. برای نمونه، هنگام درخواست وام خرید مسکن، ارائه آموزش درباره مزایای ترکیب بیمه عمر با وام، یا ضرورت بیمه حوادث برای مالکین، میتواند تصمیمگیری آگاهانهتری را به دنبال داشته باشد.
در مجموع، آموزش مالی در حوزه بانک-بیمهنه صرفاً یک ابزار اطلاعرسانی، بلکه یک راهبرد هوشمندانه برای بازآفرینی اعتماد، اصلاح نگرش، و ارتقای رفتار مالی مشتریان است. بهرهگیری از مدلهای تعاملی، دادهمحور، و متناسب با ویژگیهای شناختی افراد، موجب افزایش ضریب نفوذ محصولات بیمهای از طریق بانک، و تحقق اهداف مشترک بانک و شرکت بیمه گر در قالب الگوی بانکداری بیمه ای خواهد شد.
موفقیت راهبردی بانکداری بیمه ای در گرو پیوند مؤثر سه عنصر کلیدی آموزش مالی مشتری، توانمندسازی مشاوران بانکی و یکپارچهسازی خدمات مشاورهای با فرآیندهای تصمیمگیریاست. در این چارچوب، همافزایی آموزش مالی با نظام مشاوره بانکی نهتنها ابزاری برای ارتقای دانش مشتریان است، بلکه بهمثابه سازوکاری هوشمند برای بهبود نرخ پذیرش محصولات، تعمیق روابط مشتریمحور، و افزایش بازدهی عملیاتی بانک و شرکت بیمه عمل میکند.
تلفیق آموزش مالی با خدمات مشاوره بانکی
بانکهای پیشرو در حوزه بیمه های بانکی بهخوبی دریافتهاند که فرآیند فروش بیمهنامه از طریق شبکه بانکی نباید تنها به یک اقدام بازاریابی یا تبلیغاتی تقلیل یابد، بلکه باید در قالب یک تجربه مشاورهای تعاملی و دادهمحور طراحی شود. در این مسیر آموزش مالی مشتری زمانی بهصورت کامل مؤثر واقع میشود که با مشاوره مالی یکپارچه (Integrated Financial Advisory) در محیط بانکی همراه باشد.
کارکنان بانکی بهویژه در شعب منتخب یا واحدهای ویژه مشتریان ارزنده بانک باید فراتر از وظایف بانکی سنتی، به درک مناسبی از مبانی بیمهگری، ساختار محصولات بیمهای و تحلیل ریسک دست یابند. در این چارچوب ارائه آموزشهای تخصصی با عنوان آموزش فراگیر مشاوره مالی نقش اساسی دارد. این دورهها باید شامل مفاهیمی همانندطبقهبندی انواع بیمهنامهها، تحلیل سود-ریسک، روشهای برآورد سرمایه بیمهای مورد نیاز و استفاده از ابزارهای تصمیمیار هوشمند باشند.
توانمندسازی کارکنان بانکی در عرصه مشاوره بیمهای ضمن افزایش اعتماد مشتری موجب افزایش نرخ تبدیل پیشنهاد به خرید میگردد، زیرا مشتری با یک فرآیند منطقی، مبتنی بر اطلاعات مستدل و تحلیل شخصیسازیشده مواجه است.
نقش سیستمهای هوشمند در تسهیل آموزش و مشاوره
یکی دیگر از الزامات راهبردی برای پیوند مؤثر آموزش و مشاوره در الگوی بانکداری بیمه ای استفاده از فناوریهای هوشمند همانند دادهکاوی رفتاری (Behavioral Data Mining) و تحلیل پیشبین (Predictive Analytics) در طراحی محتوا و زمانبندی آموزشهاست. به عنوان نمونه تحلیل الگوهای تراکنشی مشتری یا سوابق اعتباری وی میتواند شاخصهایی از نیازهای بیمهای پنهان مشتری ارائه دهد و بدین ترتیب، مشاور بانکی را قادر سازد تا در زمان مناسب، آموزشهای هدفمند و توصیههای بیمهای مطلوب را ارائه نماید.
همچنین استفاده از سامانههای توصیهگر(Recommendation Engines) در بستر بانکداری برخط با پیشنهادهای شخصیسازیشده بر اساس رفتار قبلی مشتری، تعامل او با محتوای آموزشی، یا پاسخ او به آزمونهای سنجش دانش مالی، زمینه را برای مشاوره هوشمندانه و آموزش اثربخش فراهم میسازد. این سیستمها در بسیاری از بانکهای پیشرو اروپایی و آسیایی، بهعنوان بخشی از راهکارهای توسعه پایدار بانک-بیمه مورد استفاده قرار میگیرند.
سخن پایانی
آموزش مالی مشتری را نباید تنها یک تعهد فرهنگی یا فعالیت مسئولیت اجتماعی (CSR) قلمداد کرد، بلکه باید آن را بهعنوان یک سرمایهگذاری راهبردی در مسیر ارتقای پذیرش محصولات بانک-بیمهارزیابی نمود. در دنیای امروز که پیچیدگیهای مالی و بیمهای روزبهروز افزایش مییابد، ایجاد زیرساختهای آموزش مالی دقیق، هدفمند و تطبیقپذیر، یک الزام اساسی برای بقا و رشد بانکها و شرکتهای بیمه گر در این بازار رقابتی است. الگوی مطلوب آموزشی باید دارای ویژگیهایی همچون محتوای بومیسازیشده (Localized Content) برای هر منطقه و فرهنگ، شخصیسازی سطح دشواری و نوع محتوا متناسب با ویژگیهای فردی مشتریان، ادغام هوشمندانه با فرآیندهای تصمیمگیری بانکی، استفاده از فناوریهای روز همانند واقعیت افزوده و هوش مصنوعی، و آموزش تعاملی باشد. با تحقق این تمهیدات آموزش مالی نهتنها به درک بهتر خدماتبانک-بیمه کمک میکند، بلکه بهعنوان موتور پیشران اعتماد، سودآوری، و توسعه پایدار خدمات مالی در عصر جدید ایفای نقش خواهد کرد.